شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۲ ب.ظ
ابرای سیاه، دور شین...
از پنجره بیرونو نگاه میکنم، تا چشم کار میکنه یه ابر بزرگ سیاه لم داده روی خونه ها، مثل همون ابری که تا مغز کار میکنه نشسته روی تمام فکرام
یه نگاه کردم به آسمون، به خدا گفتم به حق همین عید، به حق همین لحظه تمومش کن...
دلم میخواد یه روز از خواب پاشم و اسمش یادم نیاد
یه هفته دیگه دوباره داره میاد، برمیگرده و باید خبرای خوش گذرونی هاشو از دهن آدمای مختلف بشنوم
باید دوباره ببینم اون آدم خوشحاله س، اون برنده هه س و من همون بازنده لعنتی ام که بعد از ۷ ماه هیچ پیشرفتی نداشتم
من همون آدم احمقیم که زندگیمو فدای کسی کردم که مثل الاغ لگد زد و هر چی که ساخته بودیم رو شکست
الاغ براش مهمه؟ نه تخمشم نیست. من چی؟ من همون آدمیم که بعد از ۷ ماه...
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
+این روزام بوی غم دارن، نخونین اگه اذیت میشن
۹۵/۰۹/۲۷