شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۵۹ ب.ظ
Hey god, please listen to me
فکرام قاتلن
نباید باهاشون تنها بمونم
این یه لوپ بسته س، این حماقت ناتمامه، این که از شش ماه پیش تا الان هیچی عوض نشده و این منم که دارم خودمو گول میزنم I'm over him
نه، I'm over nobody حتا I'm not over myself و حتا بدتر اینکه I don't think I can ever get over him
کاشکی نمیومد، کاشکی محو میشد، کاشکی همون طور که یهو اومد، یهو از ذهنم پاک میشد
فرض کنین آدم از ۷ سالگی به سن فهمیدن برسه، اگه ۲۱ سالم باشه و خودمو از ۷ سالگی آدم فرض کنم، من نصف زندگیم با اون آدم بوده، نصف کم نیستا! نصف یعنی از هر صد هزار باری که خندیدم پونصد هزار بارش با اون بوده و از هر صد باری که گریه کردم پنجاه بارش با اون بوده، از صد باری که آروم شدم قطعن پنجاه بارش اون آرومم کرده و همین جور بگیر برو تا آخر...
خدایا، فقط تو میتونی دستمو بگیری منو بکشی ازین منجلاب بیرون...
خدایا یه بار دیگه خودتو نشون بده بم، این گره ایه که فقط به دست تو باز میشه، مگه نه اینکه دل ها رو شفا میدی؟ مگه نه اینکه تو مهربون ترین مهربونایی؟ مگه نه اینکه تو از همه کس و همه چیز و حتا خودم بهم نزدیک تری؟ این رنج بی پایانو تمومش کن
حقیقتن کم آوردم، حتا گریه م دیگه از دردم کم نمیکنه
۹۵/۱۰/۰۴