Halfway to The Stars...

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ب.ظ

خدای مهربون من :)

شاید پارسال همین موقع ها بود با بچه ها سلف بودیم و ناهار میخوردیم و بحث اعتقاد به خدا بود، من خیلی مصرانه تاکید داشتم شاید این اعتقاد ما به خاطر تربیتیه که از بچگی داشتیم، اگه توی خانواده ای به دنیا میومدیم که اون سر دنیا نه دین دارن، نه مذهب شاید این اعتقاد به خدا رو هم نداشتیم، پ میگفت من حسش کردم، توی بعضی از روزای زندگیم دیدمش که دستمو میگیره، من اون موقع داشتم فکر میکردم خوش یه حال پ و بهش حسودی میکردم، پ میگفت وقتایی که نماز نمیخونه یه گمشده توی زندگیش داره، انگار یه چیزی سر جاش نیست، من اون موقع نماز میخوندم ولی وقتی به هر دلیلی وقت نمیشد نماز بخونم یا قضا میشد به هیچ عنوان این حس هایی که پ تجربه کرده بود رو نداشتم، نه حتا سر سوزنی عذاب وجدان، امروز دقیقن همین بحث ها داشت تکرار میشد، پ از اعتقادش به خدا میگفت و این که دیدتش، حسش کرده و من کلمه به کلمه حرفاشو میفهمیدم، هر لغتی که استفاده میکرد، هر جمله، مکث هایی که بین جمله هاش بود، همه رو چشیده بودم و فقط سر تکون میدادم و تایید میکردم، یه لبخند گنده نسشت روی لبام...

خدا رو من دیدم ،که دستمو گرفت، مهم نیست که چی رو از دست دادم، ازش خواستم حالمو خوب کنه و حالم بهتر شد، من راضیم از اتفاقی که افتاد چون به بهای لبخند امروزم تموم شد، لبخند به خاطر خدایی که این روزا توی لحظه لحظه زندگیم حسش میکنم... میتونم صد صفحه در مورد این حس بنویسم، این که پشتم گرمه، اینکه چقدر آرومم، این که زندگی خیلی مفهوم عمیق تری داره برام، این که به خاطر این حس چقدر سعی کردم خودم رو تغییر بدم، چقدر سعی کردم آدم بهتر و مفید تری باشم اما نگفته بمونه بهتره... امیدوارم حسش گرده باشین و اگه نکردین امیدوارم حسش کنین...

شکر یک عالمه... شکر خیلی زیاد... 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۰
نی لو

نظرات  (۱۱)

دقیقا فهمیدم چی گفتی
حس خیلییییی خوبیه.ناب و خواستنی 
پاسخ:
چه خوب که توام حس کردی! 
^ــ^  
best حس ever اصن :))
میدونی اگه دو سه سال پیش بود میومدم کلی درباره‌ی این پست حرف میزدم ولی حالا مجبور به سکوتم و تنها چیزی که میگم اینه که چقدر خوبه که راضی هستی از حالت، واقعا عالیه موندگار باشه احوالای خوبت :)♥
پاسخ:
مرسی یاسی، چی میگفتی اگه دو سه سال پیش بود؟
۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۳۱ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آدما برای ادامه این زندگی کوفتی به یه دستاویز نیاز دارن که اگه معنوی باشه چه بهتر. 
پاسخ:
اوهوم، تا قبل این که خدا دست آویزم باشه چنگ زدم به یه عالمه چیز ولی همه شون از یه جایی به بعد تاب نیاوردن دیگه

همین دستاویزی که میگی باید خیلی قوی باشه که نگهت داره... خیلی
یه نظر طولانی نوشتم ولی چون نمیخوام حس خوبت رو خراب کنم، بیخیالش شدم. کاش منم میتونستم اینقدر ساده به مسأله نگاه کنم. 
پاسخ:
چرا خب؟ مینوشتی!
دوست دارم بدونم نظرتو
۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۳۷ •✿ آرورا ✿•
اینکه اولش حسش نکنی بعد یهو پیداش کنی به گمونم خیییییلی لذتش بیشتره . اینجوری بیشتر قدرشو میدونی 

نی لوی خوبم لطفا همه اونایی که هنوز پیداش نکردن رو دعا کن
پاسخ:
آره خیلی لذت بخشه واقعن، آدم احساس میکنه یه قدم جلو رفته

حتمن حتمن، به دعای تو هم محتاجم دوست مهربونم، مطمئنم قلبت خیلی پاکه  ^ـــ^
خب منظورم اینه که دو سه سال پیش من این فضا رو داشتم توی زندگی ، ولی با گذشت زمان دیگه به نظرم جوابگو نبود، یه مدت به زور خودمو نگه داشتم توی همون خط ولی دیدم نه، نمیشه زوری هم نیست.
الان خدا رو دارم ، اما نه از دریچه ‌ی مذهب ...جالب اینجاس که حالم از اون موقع بهتره
فکر میکنم برای همینه که میگن قدر تمام ادمای دنیا راه هست برای رسیدن به خدا:))



پاسخ:
دقیقن به نظرم حرفت درسته
من از راه مذهب به جایی که الان هستم نرسیدم، مثلن نماز خوندنم از تلاشم برای قرار گرفتن تو مسیر مذهب شروع نشد یه سری اتفاق افتاد گفتم خب بیا یه try بکنیم مثلن و به دلایلی ادامه پیدا کرد
هر کدوممون با راه های مختلف ممکنه بهش برسیم و مهم اینه حالمون خوب باشه و آروم باشیم، اگه اینجوری باشه احتمالن راهی که توش خستیم هم درسته :)
منم دست خدا رو دیدم، ایناهاش: http://1matarsak.com/post/512
^_^
پاسخ:
خیلی حال کردم با پستت :دی
فک کنم همه مون هم توی برترین روزای زندگیمون میبینیمش
حسودیم شد بهت
پاسخ:
آره منم اون موقع که دوستم اون حرفا رو میزد خیلی حسودیم میشد، چشم دیدنشو نداشتم اصن :))
در این حد :دی
واقعن امیدوارم حسشکنی
البته به نظم توام حسش کردی و میکنی چون خیلی خالصانه دعا میکنی
خداااا.... نمی دونم چیز عجیبیه!!! بعضی وقتا حسش میکنم و بعضی وقتا نه! خیلی وقتا دیدمش و خیلی وقتا نه...
پاسخ:
اوهوم
اون وقتایی که من ندیدمش خودم گمش کردم، سرم خیلی گرم چیزای دیگه بوده
میترسم با من بگردی آتئیست بشی :))) 
بیخیال، پیچیده س، اینجا نمیشه توضیح داد ... 
شاید یه روزی برات گفتم، الان نمیخوام حس و حال خوبت تغییر کنه ... 
پاسخ:
گفتم قبلن، من از آتئیست بودن برگشتم :))
باشه، هر وقت خواستی بیا تعریف کن :دی
۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۹ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
خوشا به حالتون و التماس دعا.
همین که خودتون خداتون رو شناختید، نه بدون تاثیر از تربیت خانوادگی ولی به هرحال شاید قسمت عمدش به خودتون بستگی داشت، خودش سعادتیه.
پاسخ:
من راستش خیلی دور شدم از تربیت خانواده و بعد دویاره با یه روش ۱۸۰ درجه متفاوت نزدیک شدم بهش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی