جمعه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۵ ب.ظ
چرا دوشنبه نمیشه پس؟؟
یک عدد آقای همکار دارم به اسم میم که به جاهایی با هم نقش بازی می کنیم، از اینکه چقدر اخلاق این میم خوبه و چقدر outgoing و cool این هاست که بگذریم، از خوش تیپی و ایناش هم که بگذریم، از لهجه خوبشم بگذریم (خیلی فاکتور مهمیه واسه من، نمیدونم چرا!) بعد میرسیم به اینجا!
قبل از اینکه شروع کنیم به دیالوگ گفتن و این داستانا آقای فیلم بردار دستور فرمودن باید ۱۰۰۱،۱۰۰۲،۱۰۰۳ بشمریم، این سه ثانیه من و میم باید زل میزدیم تو چشمای هم تا بعد شروع کنیم به دیالوگ گفتن! یعنی اون سه ثانیه مثل مرگ بود برام! نمی دونم چرا انقد نگاهش سنگینی میکنه! خلاصه دیالوگ ها یادم رفت :))))) و کات و دوباره روز از نو، روزی از نو، نمیدونم با این وضعیت چیکار باید بکنم، ضبط سوم بود فک کنم که قاه قاه زدم زیر خنده بهش گفتم چرا منو اینجوری نگاه میکنی؟؟ در جواب میگه ببخشید!!
+ناموسن عاشق نشو، سعی کن یه جاهایی از اون یه ذره عقلی که داری بهره ببر
۹۶/۰۳/۲۶