بیکینگ پودر و آرد و تخم مرغ، کافیه واسه من :) + فایل ضمیمه شده
تخم مرغو با دور تند همزن میزنم تا کف کنه، بعد آرد میریزم تو مایه شکلاتی کیک، آروم آروم هم میزنم تا مایه کیک یکدست شه و بعد میذارمش تو فر، بعد نیم ساعت بوی کیک خونه رو برداشته و مستت کننده س واقعن، تو زندگیم هیچی بیشتر از بوی کیک و کالباس و نون فانتزی و آردی که برای حلوا سرخ میکنن مست کننده تر نیست...
این بو رو بغل میکنم و میشینم کتاب های عزیز دردونمو ورق میزنم... سیر عشق آلن دوباتن دستمه، با وضعیت الانم چیز به دردبخوری باید باشه
نور خورشید هم از پشت پرده ها پهن شده وسط خونه، به کنسرت پس فردا فک میکنم، سیروان رو از دوره تین ایجری با بابام خیلی گوش میدادیم، عشق نوجوونیم بود و دارم به یکی از آرزوهای بچگیم میرسه، بعد از هزار تلاش نافرجام برای خرید بلیت این دفعه موفق شدم :دی
یه آرامش خاصی ریخته شده تو تنم، یعنی قلبم یهو میکوبه ها، وقتی بهش فک میکنم، اما در کل آرومم، تضادی نیست انگار دیگه تو ذهنم... نمیدونم چی میشه، سپردمش دست خودش...
وقتی انگار با خودت در صلحی آهنربای اتفاقات خوب میشی، مثلن من همیشه یکی از مشکلاتم این بوده آرایشگاه که میرفتم با اون خانوم آرایشگر هیچ حرفی برای زدن نداشتم و تمام مدتی که زیر دستش بودم از اون سکوت خیلی سنگین معذب بودم، امروز رفتم پیش یه خانوم آرایشگر جدید و جبران تمام سال ها سکوتو کردم، دوست شدیم و چندساعت موندم پیشش و آخرش بعد از اینکه مامانم دوبار تماس گرفت که کجایی پاشدم اومدم خونه :دی نمیدونم عجیبه واقعن، این منی که الان هست با من شش ماه پیش خیلی فرق داره و باید بگم عامل اصلی این همه تغییر سفر بود، کوله بارمو دارم میبندم واسه سفر بعدی ایشالله، اگه دوباره با این جمله روبرو نشم "شوهر کن بعد هرجا خواستی برو :|"
+میشه یکی پیدا شه پایه باشه کل دنیا رو به یه کوله پشتی بگردیم؟ ترجیحن آقا باشه که مشکل ناامنی نداشته باشیم و بیاد منو بگیره مشکل خانواده م هم حل شه :)))
این فایل پایینی رو قولشو داده بودم بهتون :دی
پادکست ضبط کردیم روش یه فایل ویدیو طور هم گذاشتن