Halfway to The Stars...

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب با موضوع «بین من و خدا» ثبت شده است

يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۱۱ ق.ظ

A Little Peace of Heaven

وقتی میشنوی حالتو میپرسه از دوستات و میگه دلش خیلی تنگ شده اما برای تو و به خاطر تو رفته و تصمیم درست گرفته...
وقتی بهش میگن یکی هست تو زندگیش و میگه یعنی منو فراموش کرده؟ وقتی بهش میگن پا بده به بقیه و میگه من اهل این چیزا نیستم
برای بار هزارم نه، برای بار صدهزار ضربدر صدهزارم گذشته میگذره از جلوش چشمام اما این دفعه بی حسم
آرزو میکنم خوش بخت باشه، آرزو می کنم دردی که من کشیدمو اون نکشیده باشه،
من میگذرم ازش، به خاطر گریه هام، به خاطر غرورم و به خاطر قلبی که یه خراش روش افتاده و من یک لحظه هم ازش غافل نبودم و هشت ماه تمام روزی یک میلیون بار این زخم سر باز کرد و من دوباره بستمش... میدونی؟ اصلی ترین نکته قضیه اینه که قرار نیست یه آدم با خاطراتش دفن بشن، قراره به جایی برسی که اون آدم و خاطراتش آزار دهنده نباشن، همه چی توی ذهن اتفاق میفته، اگه توی ذهنت باش کنار بیای مشکل حله، اگه کنار نیای یا نخوای که کنار بیای تا ده سال بعدم هیچی درست نمیشه، دیدم که میگم هاااا
چند وقتی هست که دیگه جاش درد نمیکنه، چند وقتی هست که کانتکتش پاک شده از گوشیم، چند وقتی هست که لست سین خودش و هفت جد و آبادشو چک نکردم، چند وقتی هست که خوبم، میخندم، خوشحالم و دنبال مفهوم های عمیق تری توی زندگیم میگردم...
شاید خدا بهم لبخند میزنه وقتی برای نماز صبح پا میشم، شاید خدا بهم میخنده وقتی میبینه کتابای تفسیر قرآن دانلود می کنم :)) منی که شاید چند سال پیش تا مرز آتئیست بودن پیش رفتم، خدا بهم لبخند میزنه وقتی برای کمک به ف میرم انقلاب کتاب بخرم، خدا این روزا نزدیک تره، لابلای لبخند های پ و ک، لابلای دوستی دوباره با اون یکی پ، خدا یعنی یه آرامش و سکون که بعد از دویدن ها و دویدن ها و نرسیدن ها بهش رسیدم 

"لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُوْمِنِینَ"

این آیه مال وقتیه که یونس گیر میفته تو شکم ماهی، گفته شده وقتی نجات پیدا میکنه که خودش میفهمه در حق خودش ظلم کرده با ناامیدی از خدا... وقتی اینو میخونه از شکم ماهی میتونه بیرون بیاد، ناامید نباشیم :)
شکر...

+میخونمتون اما وقت نمیکنم نظر بذارم، سرم شلوغه خیلی زیاد...


۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۱۱
نی لو

خدایا؟ میشه تمومش کنی؟

چرا تموم بشو نیست این داستان؟ چرا هی پیچیده تر میشه؟ چرا وقتی فکر میکنم قضیه حل شده س حل نشده تر و بی راه حل تر میشه؟

چرا کلاغه به خونه ش نمیرسه؟ چرا حال خوبم مداوم نمیشه؟ چرا آرامشم همیشگی نمیشه؟ چرا میدی و میگیریش؟ چرا؟

۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۲۵
نی لو
جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۴۲ ق.ظ

دچار...

بهش گفتم با شنیدن منو قضاوت نکن، حرفامو به هم ربط نده، بذار زمان بگذره تا بشناسیم... گفتم میتونی با شنیدن در عرض دو ساعت یه آدمو قضاوت کنی ولی اگه بر اساس رفتارهاش بخوای قضاوتش کنی شاید بعد سال ها هم نتونی بشناسیش، گفتم تو میتونی چیزی رو که میخوای برداشت کنی از من اما اون من نیستم، اون چیزیه که تو ساختی از من
بهش گفتم ذهنتو خالی کن، یه tab باز کن بلنک بلنک (blank) بذار من یه مداد بگیرم دستم و نقاشی بکشم، زمان بده، کم کم با حقیقت پر میشه نه چیزایی که تو فکر میکنی حقیقته
گفت کمکم کن، گفتم من کنارتم، گفت مرسی که هستی، گفتم خدا رو نگاه کن، اونه همه ش، من نیستم، یهو گونه هام خیس شد...
شکر که میبینمت، شکر که خنده هام بلندتره، شکر که وقتی نماز میخونم حالم خوب میشه، شکر که میتونم حال یکی دیگه رو خوب کنم، شکر شکر شکر شکر شکر شکر... 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
+یه عالمه پست نخونده دارم، یه عالمه!!! میام، خیلی درگیرم، خیلی... دعام کنین :)
++اولین دانشگاه به لطف ترامپ عزیز rejectم کرد، اما من خوبم :دی
۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۴۲
نی لو
مثل این که توی یه تونل تاریک گیر کردی، تاریکی بغلت کرده، نه صدایی، نه نوری، نه رنگی، فقط سیاهی و به زور خودتو وادار میکنی که راه بری
از بس راه رفتی، کل وجودت داره خستگیو فریاد میزنه، پاهات روی زمین کشیده میشن و برای هر قدمی که میخوای برداری باید اندازه چند دقیقه انرژی ذخیره کنی، درست وقتی که داری میفتی روی زمین از اون ته تونل اندازه نوک سوزن یه روشنایی میبینی...
تمام توان رفته ت برمیگرده و حسیو تجربه میکنی که شاید ماه ها خبری ازش نبود، انگیزه، امید، فکر کردن به آینده
جا داره اینجا تک تک شماهایی رو که کمکم کردین بهتر شم تگ کنم، از همه شماهایی که دستمو گرفتین که راه برم و خستگیو فراموش کنم
و خدایی که با ناله ها و اشکام دیوونه ش کردم، شماها رو توی زندگی من جا داد که رفته ها رو فراموش کنم... عاشقتم خدا

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۲۱:۵۴
نی لو
شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۵۹ ب.ظ

Hey god, please listen to me

فکرام قاتلن

نباید باهاشون تنها بمونم

این یه لوپ بسته س، این حماقت ناتمامه، این که از شش ماه پیش تا الان هیچی عوض نشده و این منم که دارم خودمو گول میزنم I'm over him

نه، I'm over nobody حتا I'm not over myself و حتا بدتر اینکه I don't think I can ever get over him

کاشکی نمیومد، کاشکی محو میشد، کاشکی همون طور که یهو اومد، یهو از ذهنم پاک میشد

فرض کنین آدم از ۷ سالگی به سن فهمیدن برسه، اگه ۲۱ سالم باشه و خودمو از ۷ سالگی آدم فرض کنم، من نصف زندگیم با اون آدم بوده، نصف کم نیستا! نصف یعنی از هر صد هزار باری که خندیدم پونصد هزار بارش با اون بوده و از هر صد باری که گریه کردم پنجاه بارش با اون بوده، از صد باری که آروم شدم قطعن پنجاه بارش اون آرومم کرده و همین جور بگیر برو تا آخر...

خدایا، فقط تو میتونی دستمو بگیری منو بکشی ازین منجلاب بیرون...

خدایا یه بار دیگه خودتو نشون بده بم، این گره ایه که فقط به دست تو باز میشه، مگه نه اینکه دل ها رو شفا میدی؟ مگه نه اینکه تو مهربون ترین مهربونایی؟ مگه نه اینکه تو از همه کس و همه چیز و حتا خودم بهم نزدیک تری؟ این رنج بی پایانو تمومش کن
حقیقتن کم آوردم، حتا گریه م دیگه از دردم کم نمیکنه
۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۲۱:۵۹
نی لو
چهارشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ب.ظ

خدایا میشه گمشدمو بهم برگردونی؟

امشب شب عجیبیه،

فرو رقتم تو آخرین صندلی اتوبوس، هندز فریمو کردم توی گشام و آرزو کردم کاش ترافیک تا ابد ادامه پیدا کنه

آرزو کردم کاش گریه کنم که یه کم سبک شم اما نشد

گم شده های زندگیم دارن زیاد میشن و تا وقتی گمشده اصلیم سر جاش نباشه، حالم خوب نمیشه

دستامو دراز کردم توی آسمون خدا، میگردم و میگردم تا به یه چیزی برسم انگشتی، دستی، طنابی هرچی... هرچیزی که باعث شه بند شم بهش، هرچیزی که نگهم داره بین آسمون و زمین، هرچیزی که از سرگردونی نجاتم بده

+خدا خیلی باهوشه، منو گرفته روی انگشتاش و داره میچرخونه! چجوری؟ هر چیزی رو که فکر میکردم نمیشم و نخواهد شد داره دونه دونه سرم میاد! مثل چی؟ عشق یه طرفه؟ :)) شاید...

++رد دادم به معنای واقعی کلمه


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۵ ، ۲۲:۰۵
نی لو