Halfway to The Stars...

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۷ مطلب با موضوع «خاطره طور» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۱۷ ب.ظ

آش شله قلمکار- دو

+وقتی ناراحتیم، ناراحتیمونو نشون بدیم، یکی از چیزایی که تو این سال ها از پ خیلی خوب یاد گرفتم اینه که سابقه آدما رو یادش نمیره، زخمایی که روی روحش زدنو یادش نمیره، غم ها و ناراحتی هاشو... امروز وقتی با استادم خیلی سرد برخورد کردم و هی میپرسید قهری خانم فلانی، یاد تمام اشکایی افتادم که باعث شد پ جلوی اون همه آدم بریزه، تمام پول هایی که از جیبمون دادیم و گفت دانشجویی که پول نداره باید بره بمیره، تمام استرس هایی که باعثشون شد، راهروی اتاقش که جایی بود که هردفعه میخواستیم بریم وحشت داشتیم که کدوممون در بزنیم... نگفتم قهرم، گفتم بهش ناراحتم ولی... کینه ای نبودم و نیستم ولی نمیخوام یادم بره و دوباره قهقهه و کرکر خنده... این رفتار باعث میشه آدما فک نکن با خر طرف هستن و این اجازه رو به خودشون نمیدن که خیلی نرمال رفتار کنن انگار نه انگار که قلبتو شکوندن، این چند سال توی آزمایشگاه دیدم منی که سر خم نکردم جلوی استاد خیلی نتیجه بهتری ازونایی گرفتم که سعی کردن کجدار مریض باهاش بگذرونم، اذیت شدم اما خیلی یاد گرفتم

++از یه جایی به بعد آدم دکمه احساسشو off میکنه، با خیلیا ممکنه بگی بخندی، ناهار بخوری، کوه بری، بیرون بری، از یه سری بخش های dark شخصیتت بگی، چت های طولانی بکنی، بحث مذهبی کنی، اما حست فقط دوست معمولیه، بعد یه جایی انقدر تعجب میکنی که به خودت نگاه میکنی میگی من واقعن کی اینجوری شدم؟ من کی انقدر بی احساس شدم؟ کی منطق جای احساسم نشست؟ و بعد جوابی پیدا نمیکنی...

+++اینو توی فرانی و زویی سلینجر خوندم، خیلی بهش دارم فک میکنم:

"خداوند قلب را نه با افکار که با دردها و تناقضات راهنمایی می کند"

پیشنهاد میکنم بخونین این کتابو حتمن، ترجمه میلاد زکریا خیلی ترجمه خوبی بود! یه پست مینویسم در موردش حتمن!

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۱۷
نی لو
جمعه, ۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۰ ق.ظ

آش شله قلمکار- یک

+هر سری وسط استیج دیدنم یه ایمیل میاد از دانشگاه های خراب شده اونور! رفتم توی waiting list یه خراب شده دیگه، چرا تموم نمیشه این کابوس لعنتی؟ همه تون بیاین reject کنین خیال آدمو راحت کنین

++خواهرانه بغلت میکنه میگه تو بری من چیکار کنم و پنج دقیقه تمام تو بغلت گریه میکنه، میگم فعلن که هستم میگه اگه نگیرنت لیاقتتو ندارن 

یکی از بزرگترین نعمت های دنیا آدم هاییه که منطقی هستن، اگه اشتباه کنن قبول میکنن و باید بری با طرف حرف بزنی بگه باااااشه حالا تو کوتاه بیا، فراموشش می کنیم!! بهش گفتم فراموش میکنم اما نمی بخشم... ولی دنبال یه راهی بود که ببخشم، من کلن سخت میبخشم مخصوصن اگه در مورد اون روزام باشه، چون گه ترین روزهای زندگیم یادم نمیره، حال بد اون روزام، اینکه رفیق هشت نه ساله م، کسی که نون و نمک خورده هم دیگه رو خورده بودیم باید میبود ولی نبود رو فراموش نمی کنم، گفتم زمان بده درست میشه... 

+++باید آستین بالا بزنم، خودم و یک سری روابطمو اصلاح کنم

++++پانتومیم بازی میکردیم میخواست بگه آب و هوای حاره ای، حاره ایش مونده بود و میخواست با ادای سگ درآوردن ما رو به هاری برسونه، چیزایی که ما حدس میزنیم: آب و هوایی که توش وحشی میشی؟ آب و هوایی که توش پاچه میگیری؟ پریودی؟ :))))) اون یکی میخواست جنگلو اجرا کنه اشاره میکرد به درخت و بچه ها حدس میزدن کاکتوس!!! یه مورد دیگه شم سر پیازداغ بود که الف سعی داشت اجراش کنه، برای نشون دادن پیاز دستشو گرد میکرد و نشون میداد داره با چاقو خوردش میکنه، ک پرسید میوه س یا "دسته ای" از سبزیجات؟!!! بعد الف داشت خودشو پاره میکرد آخه من با کیا هم گروه شدم!!! دسته ای از سبزیجات آخه؟!!! گروه ما عالی بود ولی، لام ادای دویدن رو درآورد که نشون بده اسم یه ورزشه، توی اولین حدس پ گفت پیلاتس؟؟؟ که درست بود! اون یکی گروه :|||||||||||| بودن

۱۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۲۰
نی لو
سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ب.ظ

Tehran

وقتی هواپیما داشت فرود میومد، تهرانی که ازش فرار کرده بودم به یه منطقه تقریبن خالی از سکنه (در مقایسه با تهران!) مثل جواهر میدرخشید، بزرگراه ها، چراغ های خونه ها، ماشین ها... نهران از دور آروم، بی دغدغه، بی سر و صدا و زیبا بود و من برای بار هزارم عاشقش شدم و احساس کردم دلم برای دود و شلوغی و ترافیکش تنگ شده اما مطمئنم فردا حرفمو پس میگیرم! وقتی که موقع سوار شدن یا پیدا شده از مترو گیر کنم به خانوما و دست و پا و کیفم هرکدوم از یه طرف کشیده بشه و دوباره شاهد دعواهای همیشگی "اولین بذارین پیاده شن بعد سوار شین" باشم یا دوباره راننده های تاکسی بداخلاقو ببینم که برعکس راننده های تاکسی اون جایی که رفته بودم همیشه ناراضین و تمام تلاششونو میکنن تا بتونن قرون قرون از مسافرا بکنن برعکس اونجا که همه میگفتن شکر و یه کلمه نمیگفتن کم دادی زیاد دادی، برات آهنگ بندری میذاشتن تا خوشحال شی و کلی بهت حال میدادن! فردا حرفمو پس میگیرم وقتی دوباره بوی دود بپیچه توی کلم و سر درد بگیرم... فردا برای بار هزارم متنفر میشم از تهران!

اما من امشب عاشق تهرانم :دی

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۵
نی لو
جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۴۲ ق.ظ

دچار...

بهش گفتم با شنیدن منو قضاوت نکن، حرفامو به هم ربط نده، بذار زمان بگذره تا بشناسیم... گفتم میتونی با شنیدن در عرض دو ساعت یه آدمو قضاوت کنی ولی اگه بر اساس رفتارهاش بخوای قضاوتش کنی شاید بعد سال ها هم نتونی بشناسیش، گفتم تو میتونی چیزی رو که میخوای برداشت کنی از من اما اون من نیستم، اون چیزیه که تو ساختی از من
بهش گفتم ذهنتو خالی کن، یه tab باز کن بلنک بلنک (blank) بذار من یه مداد بگیرم دستم و نقاشی بکشم، زمان بده، کم کم با حقیقت پر میشه نه چیزایی که تو فکر میکنی حقیقته
گفت کمکم کن، گفتم من کنارتم، گفت مرسی که هستی، گفتم خدا رو نگاه کن، اونه همه ش، من نیستم، یهو گونه هام خیس شد...
شکر که میبینمت، شکر که خنده هام بلندتره، شکر که وقتی نماز میخونم حالم خوب میشه، شکر که میتونم حال یکی دیگه رو خوب کنم، شکر شکر شکر شکر شکر شکر... 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
+یه عالمه پست نخونده دارم، یه عالمه!!! میام، خیلی درگیرم، خیلی... دعام کنین :)
++اولین دانشگاه به لطف ترامپ عزیز rejectم کرد، اما من خوبم :دی
۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۴۲
نی لو
دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ب.ظ

ن و س

به خدا حالم خوبه، چسناله م نمی کنه اما جالبه، دوست داشتم ثبتش کنم :))

من و ن بغل دستی هم بودیم تو دبستان! از سال اول با هم دوست بودیم و از سال سوم دبستان از هم جدا شدیم، اما تا همین پارسال دوستای خیلی صمیمی هم بودیم! تا اینکه یه مهمونی یه ذره ناجوری برای تولدش گرفت و منم گفتم راحت نیستم بیام و برچسب "دگم" خوردم و دیگه ارتباطمون خیلی ضعیف شد!

خلاصه، همون موقع هایی که من با س بودم، ن با یکی دیگه بود که اتفاقن اونم اسمش دقیقن مثل اسم س من بود، اسم خیلی رایجی هم نیستا، اما اولین بار که ازش پرسیدم اسمش چیه و گفت س تا نیم ساعت از خنده رو پا بند نبودیم. همین چند وقت پیش نامزدی ن با س برگزار شد و از اون روز به بعد هم کلی عکس مسافرت و اینور و اونور توی اینستاش به چشم میخوره. نه که حسودی کنما، میگم که حالم خیلی خوبه، نرمالم، آرومم، 

اما نگاه کنین، زندگی خیلی شانسیه یا حداقل پارامترهای ناشناخته ش برای ما خیلی بیشتر از شناخته شده هاشه، من مطمئنم سعی کردم پاک تر از ن زندگی کنم، مطمئنم استاندارد کیفی زندگیم بالاتر بوده و مطمئنم رابطه ای خفن تر از اون چیزی که من با س داشتم نه تنها برای خودم، که برای هیچ کس دیگه ای وجود نداشته و نخواهد داشت! اما این زندگیه، ممکنه هزار تا پارامتر مشابه بچینه کنار هم و با پارامتر هزار و یکم کاری کنه که به همه اون هزارتای قبلی شک کنی!

خلاصه که همینه که هست، سخته کنار اومدن باهاش اما سعی کنیم با این یهویی های زندگی کنار بیایم!


۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۲۲:۰۳
نی لو
سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ب.ظ

رفیق

رفیق یعنی کسی که یه ماه مونده به آزمون جامع دکتراش درحالیکه هیچی نخونده یه شبشو کامل بذاره پای اینکه یه ایمیل مزخرفو صد بار باهات چک کنه تا بهترین collocation ها رو به کار برده باشی و یه وقت یه جاییش غلط ملط گرامری نداشته باشه ...

بعد هی بگی برو، هی بگه این ایمیلو بزن بعد!

بعدم میگن عاشق نشو :|

خدایا این آدمای خوبتن که هنوز سر پا نگهم داشتناااا، زیادشون کن بی زحمت...


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۲:۲۵
نی لو
دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ب.ظ

اندر احوالات الک مغ!

ح از یکی از بچه ها حل تمرینا رو میخواست که کپ بزنه تحویل بده، بعد تو تلگرام به یارو پی ام میده من یه درخواست خیلی بد ازتون دارم و اینا!

بعد به یارو میگه تمریناتونو میخوام و یارو میگه حتمن، فقط به این شرط که بخونین و یاد بگیرین و هرجاشو اشکال داشتین فردا بپر سین ازم!!!

باورم نمیشه هنوز این آدما هستن! این آقاهه المپیادی بوده و هدفش توی دانشگاه صرفن یاد گیریه!

هر سوالی که میپرسه با سوالای بقیه زمین تا آسمون فرق داره!

کلاس الکترومغناطیس چند دسته س!

یه دست اونایین که فک میکنن خیلی حالیشونه و سوالای عجیب غریب میپرسن و استادو ول نمیکنن و حتا بعد کلاس شیرجه میزنن روش، دسته ی دیگه اونایین که فقط میان لذت میبرن میرن ، دسته ی دیگه آدمایی مثل منن که جزوه مینویسن و گوش میکنن و لذت میبرن :)) و دسته آخر هم این آقاهه س! فک کنم تنها عضو این دسته باشه اما فک میکنم دنیا با همین آدما نجات پیدا میکنه!

آدمایی که فقط یادگیری براشون مهمه، نه نمره نه هیچی! فکر میکنن، سوال میکنن، ذهنشون پویاس و خارج از چارچوب فک میکنه 

انقدر توی این سال ها آدمای به درد نخور و سگ خور نمره دیدم که امروز ذوق مرگ بودم از دیدن چنین آدمی!‌ :دی

خدا زیادش کنه

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۸:۰۴
نی لو