به زور پا شدن از خواب سر ساعت ۷،
امتحان،
ذوق دیدن missed call ش،(عین بچه های دو ساله شدم، واقعن رقت انگیزه :| )
ذوق برای اینکه زنگ زده میپرسه امتحانتو چطوری دادی، (رقت انگیز تر حتا )
ذوق در باقی روز همچنان ادامه داره،(رقت انگیز ترین آدمی که تا حالا دیدین :| )
پهن شدن زیر آفتابی که از پنجره خودشو انداخته تو اتاق،
خوابببببب،
و بقیه ش هم به دیدن ده قسمت بیگ بنگ اختصاص پیدا میکنه
:دی
من و الک مغ تو کتابخونه! با همراهی بانو adele!
من که هیچی نمیفهمم از بار های قطبشی القایی و میدان ها و پتانسیل های لعنتی و دی الکتریک های بی شعوری که خودشونم نمیفهمن چه غلظی میکنن! کمتر از ۲۴ ساعت تا امتحان وقت دارم :)))
ولی خوشحالمممم
تا وقتی کلی چیز توی این دنیا هست که میشه یاد گرفت، گور بابای عشق های از دست رفته و گور بابای تو که تکلیفت با خودت معلوم نیست، گور بابای خودم که دهن خودمو با این تراژدی های عشقی سرویس کردم :))
اصن گور بابای اون استاده که خیلی دوسش داشتم و محلم نذاشت که هیچ، حتا جواب ایمیلمو نداد! به درک استاد گاوم recom امو submit نکرده و deadline مهم ترین دانشگاهم به خاطر بی شعوریش گذشته! همه چی به درک! من حالم خوبه، این مهم ترین چیزه!
هاهاهااااااا
خوشحال باشیم، دنیا به یه ورمون باشه، حال کنیم با زندگی و جرخوردنای توش :دی
رفیق یعنی کسی که یه ماه مونده به آزمون جامع دکتراش درحالیکه هیچی نخونده یه شبشو کامل بذاره پای اینکه یه ایمیل مزخرفو صد بار باهات چک کنه تا بهترین collocation ها رو به کار برده باشی و یه وقت یه جاییش غلط ملط گرامری نداشته باشه ...
بعد هی بگی برو، هی بگه این ایمیلو بزن بعد!
بعدم میگن عاشق نشو :|
خدایا این آدمای خوبتن که هنوز سر پا نگهم داشتناااا، زیادشون کن بی زحمت...